۱۳۹۱/۱۱/۰۳

افسانه ابولؤلؤ چیست و چگونه ساخته شد؟

بعضی‌ها به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا(س)، این روزها و در این دوران کاری می‌کنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند… اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیاسی آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند، نواری پیدا کند، ببرد این‌جا و آن‌جا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟ بعضی‌ها دارند به نام فاطمه زهرا(س) این کار را می‌کنند، در حالی که فاطمه زهرا راضی نیست. این همه زحمت برای این مکتب کشیده شده… آن‌وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا کاری بکند که دشمنان حضرت زهرا را شاد بکند.

لینک مطلب 

۱۳۹۱/۱۰/۲۸

به عقابی که ز صیاد نترسید سلام

تریبون مستضعفین- رادیو در خبر سحرگاهی ۲۷ دی ماه۱۳۳۴ اعلام کرد «رهبر فداییان اسلام سیدمجتبی نواب صفوی اعدام شد.» در سالگرد شهادت او مروری کوتاه به ابعاد زندگی این پیشاهنگ جهاد و شهادت می‌کنیم.

 http://t.co/LQBc7PYV

۱۳۹۱/۱۰/۲۵

بازنشر مطلب وبلاگ یک وجب دل / الله اکبر، خامنه‌ای رهبر از کبری آسوپار

ستار بهشتی ضدانقلاب پرورتر بود یا پلیس فتا؟!


هر قدر گزارش کمیسیون امنیت ملی مجلس را در مورد پرونده ی مرگ ستار بهشتی، وبلاگ نویس مخالف نظامی که در تحت نظر گاه پلیس فضای مجازی (فتا) تهران بزرگ فوت کرده بود، بالا و پایین کنیم و بخواهیم از لابه لای جملاتی که در گزارش آمده، سراغ مقصر اصلی ماجرا برویم، آخرش به این نتیجه می رسیم که همه ی هنر پلیس فضای مجازی تهران بزرگ در این قضیه، آن بوده که از یک وبلاگ نویس 35 ساله با تحصیلات سیکل که نوشته هایش، محتوایی که هیچ، از بعد ادبیاتی و نگارشی هم چنگی به دل نمی زند و از وبلاگی که بازدید روزانه اش کم از انگشتان دو دست بوده و لابد نیمی از همین میزان هم، مأموران پلیس فضای مجازی بوده اند! موضوعی به قامت یک سوژه ی تمام قد امنیت ملی برای نظام دست و پا کند و آبروی جمهوری اسلامی را هزینه ی پلیس بازی آمیخته با عملکرد غیرقانونی اش کند. جرم بزرگی که در برابر آن، رئیس پلیس فتای تهران بزرگ تنها با حکم برکناری مواجه شد؛ به همین سادگی!
گفتن ندارد که پای این نظام و جمهوری اسلامی شدنش، خون ها رفته و خون دل ها خورده شده و قصه این قدرها هم ساده نبوده که حالا بیفتد دست چند نفر که چون 4 تا نیرو زیر دستشان هست و دو تا زندانی در سلول های تحت ریاستشان، نظام و آبرویش را ملک شخصی خویش بدانند و تصور کنند صاحب اختیارند که بر آنچه برای بدست آوردنش جان ها و مال ها و عرض ها رفته، چوب حراج بزنند! من مانده ام که ما، جمیع حامیان انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، چرا متعرض اینان نمی شویم که این نظام، برای همه ی ماست و ملک شخصی شما نیست که هر طور خواستید ببرید و بدوزید و متوقع باشید ما هم تن واژه هایمان کنیم و دم برنیاوریم! اسم این سکوت توجیه گرایانه را هم بگذاریم رعایت مصلحت نظام لابد! این کدام مصلحتی ست که از سر برداشت نادرست (یا حتی درست) از یک فیلم سینمایی، عده ای رگ گردنشان متورم شده و خیابان، قرق اعتراض شان شود، اما در برابر عملکردی که آبروی نظام اسلامی برخاسته از خون هزاران شهید را، در رسانه های معاند سکه ی یک پول کرده و بهانه فراهم می کند که صدای هر کس و ناکسی علیه تمامیت نظام اسلامی مان بلند شود، کنج خانه بنشینیم و دم برنیاوریم و اجازه دهیم عملکرد چند مأمور به پای کل نظام نوشته شود؟!
اصلش مصلحت نظام از کانال برخورد با خطاکار در هر پست و مقامی و اطلاع رسانی صحیح به مردم می گذرد؛ نه سرپوش گذاری بر خطاهایی که از هزار دریچه به گوش مردم می رسند و سندی هر چند متوهمی بر ادعاهای ضدانقلاب در مورد نظام می شوند! برای همین است که عملکرد کمیسیون امنیت ملی مجلس و برخورد قوه قضائیه جای تقدیر دارد. اما جای این سؤال هم هست که تا چه زمانی یک عده می توانند خودسر باشند و همه ی نظام و همه ی حامیان نظام تاوان خودسری اینان را بدهند؟! آیا لازم نیست برخوردهایی سنگین تر برای این خودسری ها پیش بینی شده و جزئیات برخورد هم به اطلاع مردم برسد تا هم اعتمادی بر باد نرود و هم هوس چنین خودسری هایی، دیگر در دلی نماند؟! لازم است یادآوری کنیم که در عین رسیدگی به تخلفات مأموران مربوط به حادثه ی کهریزک که جای تقدیر و تشکر دارد، متهمان بالاتر هم اکنون کجا هستند و چه مسئولیتی دارند؟!
نکته ی بعدی آنکه، پلیس فتا، آنچنان که در گزارش کمیسیون آمده، ابتدا نام های مستعار و وبلاگ ستار بهشتی را شناسایی کرده و بعد شماره تلفن را (از روی خط اتصال به نت لابد) و بعد آدرس و ای میل و... گرفتن حکم قضایی و بازداشت و إلی آخر! همه ی آنچه در دو سطر بالا نوشتیم، به همین سادگی که نوشتم و به همین سرعتی که خواندید، بدست نمی آید؛ وقت می برد و هزینه و فکر و انرژی و ... ناگاه این سؤال را در ذهن شکل می دهد که راستی! آیا پلیس فتای تهران بزرگ تا این حد سرش خلوت است که کلی هزینه مادی و معنوی بیت المال را بگذارد سر اینکه مدیر فلان وبلاگ گمنام با 7 خواننده در روز کیست و کجاست و بعد هم برود سراغ حکم قضایی و بازداشت و ...؟! فتا با این همه پتانسیل کاری و وقت خالی که صرف گمنام ترین وبلاگ نویسان و بی ارزش ترین نوشته جات می کند، چطور این همه مدت دستش به توهین کنندگان به امام هادی علیه السلام که یک سال با آلودگی فضای مجازی به انواع حرمت شکنی ها، خون به دلمان کردند، نرسید؟! به نظر می رسد تعریف وظیفه ی مناسبی برای پلیس فتا صورت نگرفته و بعضاً انرژی این نیرو صرف آنچه می شود که ضروتی ندارد.
جمهوری اسلامی در نبردی نابرابر، مشغول یک جنگ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تمام عیار است که برای ایستادگی تمام قد مقابل گرگ های دندان تیز کرده برای بلعیدنش، باید کمترین روزنه های امیدواری آنان را هم ببندد؛ رهبران این سرزمین پی مدیریت جهانی اند؛ مملکت تمام قد، یقه در یقه ی بزرگترین قدرت های اقتصادی و نظامی دنیا ایستاده و آن وقت در این میان، یک عده ای در جستجوی مخالفین نظام، به وبلاگی با چهار تا و نصفی! بازدید روزانه می رسند و به خانه ای کوچک در شهرستان و به جوانی با تحصیلات سیکل! لابد کلی هم خوشحال اند که ضد انقلاب گرفته ایم! یک نفر هم نیست بپرسد که اصلاً ستار بهشتی با همه ی آن اسم های مستعاری که داشته و برشمرده اید، در برابر نظامی که درگیر جنگ سردی تمام عیار است، چه وزنی داشت و میزان خطرش چقدر بود و اصلش چند نفر را ضد انقلاب کرده بود؟! زنبوری که بر تنه ی فیلی می نشیند، فیل برخورد که هیچ، حتی نگاهش هم نمی کند؛ حتی تر اصلاً حسش هم نمی کند! حالا اینکه از سر دلسوزی طوری زنبور را بزنی که ضربه ات بدن فیل را هم زخمی کند، جز قصه ی دوستی خاله خرسه، چیز دیگری را به ذهن متبادر نمی کند. با این حساب، گرچه بازداشت و صدور قرار و ... در مورد ستار بهشتی کاملاً قانونی بوده، اما به نظر می رسد به واقع ضرورتی برای این برخورد وجود نداشت. کدام خطری از جانب ستار بهشتی، نظام را تهدید می کرد که باید جلوی آن گرفته می شد؟! و آیا حالا جلویش گرفته شد یا عدم مدیریت و نظارت درست، از هیچ، برای نظام موضوع امنیت ملی ساخت؟!
حالا از همه ی این عملیات ضدانقلاب گیری! پلیس فضای مجازی تهران بزرگ، یک خانواده ی جنوب شهری عزادار و بی سرپرست برجای مانده که یقیناً هیچ گاه دلش با نظام صاف نخواهد شد و پاتوق شان حالا رسانه های ضد انقلاب است که هیچگونه فرصت مرده خوری را از دست نخواهند داد و یک زخم بر تن نظام که گرچه خطای چند عنصر خودسرش منجر به فوت نشده باشد، اما موضع تهمتش هست و یک فرصت درست و درمان برای ضدانقلاب که تا همیشه برای فحاشی به نظام و جذب نیروهای جدید بهانه ای دیگر داشته باشند و یک عده افراد خالی الذهن یا خاکستری نسبت به نظام  که دیگر ذهنیت شان به نظام بعید است منفی نباشد و یک سؤال در ذهن که راستی! ستار بهشتی ضدانقلاب پرورتر بود یا عملکرد پلیس فتای تهران بزرگ؟!

۱۳۹۱/۱۰/۲۴

ماجرای دستگیری دو سلطان توسط قوه قضائیه

ماجرای دستگیری دو سلطان توسط قوه قضائیه


پرونده فساد بزرگ مالی را می‌توان از مهمترین پرونده‌های فساد اقتصادی در طی چند دهه گذشته دانست زیرا بلافاصله با افشای این فساد تزلزل شدیدی در سیستم اقتصادی و نظام بانکی کشور نمایان شد و اکنون با گذشت بیش از یکسال هنوز شاهد ادامه اثرات آن هستیم.
سلطان رشوه ایران
پس از آغاز جلسات محاکمه متهمان پرونده فساد مالی بزرگ، نماینده دادستان هنگام محاکمه مه‌آفرید خسروی اعلام کرد که وی سلطان رشوه ایران است و هرکس با او دست می‌داد مطمئن بود در این دست پولی است و این خصلت تمامی مجرمان بزرگ اقتصادی، مواد مخدر و مافیای جهان است.
حکایت پرونده ۱۲ هزار صفحه‌ای فساد مالی بزرگ به حدود یک دهه قبل از وقوع جرم باز می‌گشت، زمانی که چهار پسر منصور امیرخسروی در جلسه‌ای خانوادگی عزم خود را برای ورود جدی به مباحث اقتصادی جزم کردند.
اما روند فعالیت‌ها و تکاپوی ناسالم اقتصادی این خانواده زمانی برای همگان عیان شد که آنها با انجام یک سلسله معاملات صوری و فاکتورهای جعلی اقدام به دریافت ال سی از بانکی و تنزیل آن در بانکی دیگر می‌کردند. آنها با ترفندی خاص معاملاتی صوری را میان شرکت‌های خود انجام می‌دادند و سپس از بانک می‌خواستند برای آنها ال سی صادر کند.
نکته زیرکانه در این پرونده برای عدم ردیابی توسط بانک مرکزی و وزارت بازرگانی در خواست ال سی های ریالی بجای ال سی های ارزی بوده است البته در این فعالیت‌ها نباید مهمترین ابزار این گروه یعنی پرداخت رشوه را نادیده گرفت.
در مرحله بعد این گروه برای پوشش فعالیت‌های فاسد اقتصادی و پولشوئی‌ خود در سال ۸۸ درخواست تاسیس بانکی با نام آریا را مطرح کردند و متعاقب آن بانک مرکزی هم در سال ۸۹ با سرمایه دو هزار میلیارد ریال مجوز تاسیس این بانک را صادر کرد که در نهایت با افشای پرونده فساد مالی بزرگ مجوز بانک آریا باطل شد.
در نهایت پس از برگزاری جلسات محاکمه متهمان پرونده فساد مالی بزرگ، احکام اعدام برای چهار تن از متهمان صادر و اکنون پرونده سیر قضایی خود را در مراحل تجدید نظر طی می کند.
سلطان شکر
پرونده سلطان شکر را می توان پس از پرونده فساد اقتصادی «فاضل خداداد» و « رفیق دوست» که ۱۲۳ میلیارد تومان از بانک صادرات اختلاس کرده بودند و در نهایت در زمان ریاست آیت الله یزدی در قوه قضائیه و با رأی دادگاه حکم اعدام خداداد و حبس رفیق دوست پایان یافت و پس از پرونده شهرام جزایری عرب، معروفترین پرونده فساد اقتصادی قبل از افشای فساد سه هزار میلیاردی دانست.
سلطان شکر کارمند ساده شهرداری کرج بود و پس از طی فعالیت‌های فاسد اقتصادی حساب بانکی‌ خود را به صدها میلیارد تومان رساند.
تصویری که از «محمدرضا- ی» معروف به سلطان شکر در آن زمان در رسانه‌ها منتشر شد، فردی با صورت شطرنجی شده، کت و شلواری تیره و محصور در میان ۳ نفر از وکلای خود بود.
“سلطان شکر” آن گونه که از سخنان قاضی همتیار رئیس دادگاه او در آن زمان بر می‌آمد، فردی بود که با تصاحب اراضی دولتی، میلیاردها تومان از این زمین‌ها را خرید و فروش کرده است.
او همچنین اراضی و املاکی که صاحبان آنها قبل از انقلاب رها کرده و به خارج رفته بودند شناسایی کرده و سپس با وکالت‌نامه‌های جعلی منسوب به وارثان صاحبان اراضی به طور غیرقانونی آنها را خرید و فروش می‌کرد.
اما آنچه «محمدرضا- ی» را به سلطان شکر، معروف کرد خرید کارخانجات مختلف شکر، کارخانه قند دزفول، واردات شکر خام و بعضی تخلفات در حوزه واردات مواد اولیه بود.
این در حالی بود که در اثر سوء استفاده‌های اقتصادی این مفسد در حوزه قند و شکر، بسیاری از کارخانه‌های یاد شده به مرز ورشکستگی رسیده بودند.
سلطان شکر در دادگاه به ۲۶ سال حبس و ۷۳ میلیارد تومان جریمه نقدی محکوم شد. اما اسفند ماه سال ۸۶ منابع غیررسمی از آزادی وی با قرار وثیقه ۱۶۰ میلیارد تومانی خبر دادند؛ موضوعی که توسط الیاس نادران نماینده تهران در مجلس در تذکری علنی شد.
در نهایت حکمی که درباره این پرونده و در حدود ۲۰۰ صفحه انشا شده بود، در چند سطر نقض شد و قرار شد این پرونده توسط یک قاضی ویژه رسیدگی شود. اما هنوز به صورت دقیق آخرین وضعیت این پرونده اطلاع رسانی نشده است.