زرنوشت
۱۳۸۸/۰۹/۰۸
هر چه گریه و زاری کرد که
هر چه گریه و زاری کرد که صورت پدر را ببوسد، اطرافیان نگذاشتند. مریم جلو رفت و به پدرش گفت: «خب بذارید باباشو ببینه». سرش را آورد در گوش مریم و گفت: عموت سر نداره، میفهمی؟
به یاد فرزندان شهدا
http://bit.ly/6cdbz9
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر